دیوانه و شیفتۀ دل رفته از جنون و بیم و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). شیفته و عاشق و محب. (غیاث). عاشق. سخت دوستدار. شیفته. (یادداشت دهخدا) : مکشوف به کوشش و به بخشش مشعوف به قادم و به ذاهب. انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 14). ، خوشحال و خوشدل. (ناظم الاطباء) : سزاوارتر چیزی که زبان گوینده بدان مشعوف باشد و عنان جوینده بدان معطوف، حمد و ثنای باری جلت قدرته و علت کلمته است. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 6). مستوجب آن گردد که خاطر عاطر دریامقاطر فیض مآثر ملوک و امراء نامدار مسرور و مشعوف شود. (بهجت الروح ص 88)
دیوانه و شیفتۀ دل رفته از جنون و بیم و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). شیفته و عاشق و محب. (غیاث). عاشق. سخت دوستدار. شیفته. (یادداشت دهخدا) : مکشوف به کوشش و به بخشش مشعوف به قادم و به ذاهب. انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 14). ، خوشحال و خوشدل. (ناظم الاطباء) : سزاوارتر چیزی که زبان گوینده بدان مشعوف باشد و عنان جوینده بدان معطوف، حمد و ثنای باری جلت قدرته و عَلت کلمته است. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 6). مستوجب آن گردد که خاطر عاطر دریامقاطر فیض مآثر ملوک و امراء نامدار مسرور و مشعوف شود. (بهجت الروح ص 88)
طعام مذعوف، طعام زهرآمیخته. (منتهی الارب). طعامی که در آن ذعاف یعنی سم قاتل و زهر زودکشنده باشد. (از متن اللغه). مسموم. (اقرب الموارد) ، دوای زهردار. (ناظم الاطباء)
طعام مذعوف، طعام زهرآمیخته. (منتهی الارب). طعامی که در آن ذعاف یعنی سم قاتل و زهر زودکشنده باشد. (از متن اللغه). مسموم. (اقرب الموارد) ، دوای زهردار. (ناظم الاطباء)
تصغیرگونه ای از أدمه، بقول ابی القاسم محمود بن عمر، نام کوهی است و بقولی دیگر کوهی است بین قلهی و تقتد در حجاز. (معجم البلدان). زن شهید اول محمد بن مکی. درگذشته به سال 786 ه. ق. و زنی فقیه و عابد و پرهیزکار بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 228)
تصغیرگونه ای از أدمه، بقول ابی القاسم محمود بن عمر، نام کوهی است و بقولی دیگر کوهی است بین قلهی و تَقْتَد در حجاز. (معجم البلدان). زن شهید اول محمد بن مکی. درگذشته به سال 786 هَ. ق. و زنی فقیه و عابد و پرهیزکار بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 228)